روزانه ۱۱۱

دیشب بعد مدتها دوباره طعم سخت زخم زبون اون روزها رو چشیدم. الان خیلی عاقل تر از اون روزهام . اگرچه واکنشم تند نبود و می تونستم بحث راه بندازم ولی ملاحظه کاری هم نکردم و از نشون دادن دلخوریم خودداری نکردم . نکته مثبت دیگه این بود که بابتش با سروشی هم جار و جنجال نکردم و عذرخواهی بی دلیلش رو با خنده جواب دادم و ته دلم قبول داشتم که اون مقصر نیست. نکته مثبت بعدی این بود که علیرغم دلگیری فوق العاده یادم نرفته بود این مسئله در برابر مسائل بااهمیت زندگیم خیلی کم رنگه و نباید بیش از ارزش واقعی اش براش انرژی گذاشت. نکته مثبت دیگه این بود که برای یه لحظه از ذهنم گذشت که شاید اون هم برای این رفتارش دلیلی داشته که من ازش بی اطلاعم ولی از نظر خودش توجیه داره .  

خلاصه احساس کردم قدرت تحملم بالا رفته. بزنم به تخته.  

 

پی نوشت :‌ خدا جون پشت و پناه همه بی پناها باش

نظرات 2 + ارسال نظر
سیروان سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:31 ب.ظ http://sirvan-m,blogfa.com

خدای عشق.
سلام دوست خوبم وب جالب و زیبایی داری[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
اگه وقت کردی به ما هم سر بزن[گل]حوشحال میشم[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن[گل][گل][گل]منتظرم[بدرود]

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

سلام خانم لیلی
خیلی اتفاقی از داخل search google چشمم به اسم دفتر خاطرات افتاد باز کردم خاطرات شما رو دیدیم
اولش تعجب کردم ..آخه خاطرات روزمرتون رو اینجا نوشتین , شاید با خودتون بگین چه را تعجب خوب راستش منم اهل خاطرات نوشتنم ار 1 تا 365 روزشو می نویسم .
شاید این نظره شخصی باشه خاطرات خصوصی ترین بخش زندگی هر فردی هست , نویسنده اون خودشو مانوس خاطراتش میبینه .. اما بعد از این که چند خطی از نثر شما رو خوندم کمی تامل کردم و گفتم که نه همیشه همه چی خوصوصی نمیتونه باشه .
بهت آفرین میگو به نوشتنت ادامه بده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد