چرا آیا؟؟؟

می نویسم که بدونم این روزها چه دوران له شدگی رو سپری می کردم . . .  الحق که سخته . نمی دونم  . . شاید ظرفیت های من پایین اومده . .  منتظر روزی هستم که دوباره به روزگار اقتدارم برگردم . الان که گذشته ام رو مجسم می کنم حس می کنم می بینم انگار مثل کوه بودم . هیچ حادثه بدی نمی تونست منو به این سادگی منقلب کنه . الان خیلی چیزا از اون موقع ها بهتر شده . دنیام عوض شده. خیلی وقتها اون موقع ها رو که به خاطر میارم به نظرم miserable میرسه . اما من دیگه چرا اون قدرها محکم نیستم ؟؟؟؟؟

ما خوب هستیم . خدا رو شکر. در راستای هدف با استقامت فراوان تلاش می کنیم .  

خدایا محتاج اندکی بیشتر energy هستیم .

روزانه ؟؟؟؟

خبری نیست فعلا . چند روزیه از اینترنت پرسرعت در خانه بهره مند شدیم و من و سروش می تونیم همزمان بدون دغدغه آنلاین باشیم و به امورات علمی مون بپردازیم . !! 

شاید خیلی سخت به نظر برسه : ساعت حول و حوش ۷ شب از سر کار برسی خونه . در حد نیم ساعت شام بخوری و بعدش پشت کامپیوتر و آخر شب هم نیم ساعت رسیدگی به امور و خوااااااب . ولی این وضعیت ما هستش تا ۱ ماه دیگه . . . الان دارم دنبال اساتید به دردبخور می گردم که باهاشون مکاتبه کنیم و همش در حال گشت و گذار اینترنتی هستم .   

با آرزوی شادییییییییی....

سلام .  

من از خیر انگلیسی نوشتن گذشتم .چون تنبلی اش باعث می شه ننویسم.  

این چند وقته شرایط خیلی سختی داشتم . سروش هم همینطور . فشارها باعث می شد خیلی با هم بحث و جدل کنیم .  خیلی بینمون کدورت شد . البته به سرعت برق باز هم با هم خوب می شدیم . چون توی این شرایط فقط همدیگرو داشتیم و نمی تونستیم بدون هم باشیم .  

سروشی رو خیلی دوسش دارم ولی این چندوقت خیلی از دستش حرص خوردم . نتیجه تافل مون هم اومد . من ۹۴ شدم سروشی هم ۹۱ . نسبتا خوبه . کارمون رو راه می اندازه . واسه چند تا دانشگاه تاپ شانسی نداریم . ولی با این نمره ۱۰- ۱۲ تای دیگه رو می تونیم اقدام کنیم. تا ۱ ماه دیگه  خلااااااااااااص  می شیم .  

به نظرم یه کابوس می یاد این مدتی که گذشت . من رو تبدیل به یه آدم عصبی کرد که اصلا دوسش ندارم . با ۵-۶ کیلو اضافه وزن و پوستی که دیگه شاداب نیست . به سرعت باید به همه اینها رسیدگی کنم .