سلاااااااام

چندوقته که

چندوقته که توی فکر داشتن یه وبلاگ شخصی بودم . آخه اگرچه گاهی توی وبلاگ سروشم چیز می نوشتم اما . . .

اول  : اینکه سروش اجتماعی می نویسه و من دوست داشتم شخصی و روزمره بنویسم .

دوم :  اینکه دوستاش اونجا رو می شناسن و می خونن و من می خواستم آزاد بنویسم ، مثل دفتر خاطرات . . . .

یادمه دبیرستان که بودم با دوستای گلم دفترای خاطراتمون رو معاوضه می کردیم .هرچند ماه .مثل یه رمان می خوندیمش و بینهایت شیرین بود . حالا هم انگار که دفتر خاطراتم رو در اختیار دوستان ندیده ام می گذارم تا بخونن .

پس بسم الله . . .

درباره من :

من رو به لیلی بشناسین .اسمم چیز دیگه ایه ، اما چون خیلی خاصه  ، احتمال زیاد خیلی ها منو می شناسن و من دوست دارم راحت باشم .شاید بعدا نظرم عوض شد . اما اسم سروشم سروشه . نزدیک 1 سال و 1 ماهه  که عقد کردیم .بعد از 4 سال دوستی .و 2-3 ماه دیگه می ریم سر خونه زندگی مون . سروشی شوهر فوق العاده ایه .با هم خوشبختیم . اینقدر بهم محبت می کنه که باهاش می رم تا آسمونا. . .  آخه منم خیلی لوسش می کنم  .  حیفم اومد که لحظات قشنگمون ثبت نشه . مخصوصا ذوق و شوق این چندوقت که حتما تکرارنشدنیه .

 برای تکمیل اطلاعات بگم که هردومون 24 ساله ایم و دانشجوی ترم 3 فوق معماری .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد