دچار افسردگی شدم از بس هیشکی این وبلاگ ما رو نخونده .
خب یکی بیاد یه ذره ناز ما رو بده . آخه هروقت سروشی گناهی یادش می ره سر هر ۱۵ دقیقه ماچی جیزی بده ! یاااینکه مراتب ارادت رو به جا بیاره من سریع به قول خودش گربه می شم و میگم نازمو ندادی . باید نازمو بدی . سروش می گه تو مثل یه چاه گشاد شدی که هی می گی ناز می خوام . کمه . می خوام . و این حرفا رو با یه ادا و شکلک خنده داری می گه که واقعا مصداق منه .
تازه دیروز توی لاله زار که رفته بودیم واسه خرید لوستر من با مغازه داره دعوا کردم و با حالت قهر از مغازه اومدم بیرون . بدون هماهنگی با سروشی هم اومدم بیرون. اون طفلی یهو اون وسط ماسیده بود چی کار کنه
بعدشم کلی نصیحتم کرد که فروشندهه که حرف بدی نزد و چرا اینطوری کردی.بهم می گفت عزیزم مردم که من نیستن این طوری لوس لوسی باهاشون برخورد کنی .
. . . . . . و من بسی شرمنده شدم . چون حرفهاشون کمی تا قسمتی درست بود .
خدا نکنه افسرده بشی.
ببین من هر سه مطلبت رو خوندم.
لطف میکنی تو هم یه سر بیای پیش من و مطلبام رو بخونی
موفق باشی!
سلام
این روز ها انقدر اعصابم ضعیف شده که بی خود و بی جهت با دیگران دعوام میشه بدون هیچ دلیلی
دلم کلی خرید خواست...
دعا کن من هم مثل تو به ارزوم برسم...