از دست سروش ناراحتم . این پنجشنبه جمعه منو هیییییییییییییچ جا نبرد .
البته ۵ شنبه شب مهمونی بودیییما !!! ولی منظورم یه تفریح ۲ نفره است . اینطوری که بریم سینما . بعد شام بریم بیرون . بعد فقط بگیم و بخندیم و خیابون گردی کنیم . بعد ۱۲ شب برسیم خونه . یا اینکه صبح روز تعطیل توی تهران بی ترافیک بریم یه جای جدید رو ببینیم و عصر برگردیم خونه عصرونه بخوریم . . . . . اینطوری دوست دارم . درسته وقت آزادش کمه . ولی اگه برنامه ریزی کنه اینطوری نیست که نشه . خوب سروشی بیشتر حواست به من باشه . افسردگی می گیرم می افتم روی دستت ها !!
همین الان براش پالس می فرستم تا از تله پاتی احساسم رو بخونه و نازم رو بده . اگه اثر داشت میام تعریف می کنم .
سلام خاله به من هم سر بزن
لیلی جونم افسردگی نگیری یه وقتتتتتت
ایشالا این هفته یه گشت و گذار حسااااااابی میرین و میای واسه ما تعریف می کنی
راستی می دونستی من اسمت خیلییییی دوست می دارم
منم دقیقا همین مشکلو با گل باقالی دارم... خودت باید برنامه بزاری و گرنه همیشه باید تعطیلاتت رو تو خونه بگذرونی
تازه امروز وبلاگتو دیدیم. ماجراهای عروسیتم خوندم. دوستایی که مرحله زندگیشون به من شبیهه کلن واسم جالبترن. عزیزیم منو میگم خودت یه برنام بچین و سعی کن به جفتتون خوشششش بگذره.
برنامه ریزی چیه ؟ مثل ما همچین ییهویی تصمیم بگیرین و شال و کلاه کنین.ما یه کوله پشتی تو صندوق عقب داریم که همه جور وسایل توش داریم از ملافه و پتو مسافرتی تا کنسرو و چاقو و چراغ قوه .... البته کنسرو ها رو هر یه مدت به یه مدت چک میکنیم که تاریخش نگذره اونوقت هرجا هم یه دفعه تصمیم گرفتیم میریم . ما همینطوری الکی صبح راه افتادیم ساعت ۳ به اصفهان رسیدیم البته شناسنامه و لباس برای خوابیدن و ... تو یه کوله پشتی دیگه گذاشته بودیم ولی اصولا وقتی پیشخدمت هتل اومد ساکمون رو بگیره ببره فقط ۲ تا کوله پشتی دادیم دستش. فردا هم برگشتیم . اگه بخوای همش دنبال برنامه ریزی آنچنانی باشی باید خونه بشینی . پارک رفتن و سینما رفتن که دیگه اصلا برنامه ریزی نمیخواد؟