سلااااام .
لیلی خانوم گل این روزها به شدت در مسیر بهبود خویشتن قدم برمی داره .
نمونه اش این که رفته ناخن کاشته و بسی زیبا شده و از دست خودش بسی راضیه .
نمونه دیگه اش اینه که با سلیقه تمام رفته برای خونه چیزای جینگول خوشگل خریده که هی نگاه می کنه و کیفشون رو می کنه .
نمونه دیگه اش این که کرم های گرون قیمتی رو که کادو گرفته و داشتن یه گوشه خاک می خوردن رو با دقت تمام شب و صبح استفاده می کنه و پوستش به شکل قابل توجهی شاداب شده .
یه نمونه دیگه اینکه باور داره برای مسائلی که روی اعصابش راه میرن حتما راه حلی وجود داره و با برنامه ریزی سریع اونا رو از سر راه برمیداره.
خوچحاااااااااااااااااااااااالیم .
آخ جون پسوردم یادم اومد. خیلی خنده داره ولی فراموش کرده بودمش و نمی تونستم وارد بشم .
الان دستم به شدت بنده و داریم مدارک دانشگاه میشیگان رو امشب آپلود می کنیم . ولی به زودی زود میام که بنویسم.
از پست قبلی سو برداشت نشه . !!!! منظورم از فصل جدیدی از زندگی ادامه تحصیل و ترک ایران بود. . . نه نی نی . اون که ایشالله ۶-۷ سال دیگه .
حس می کنم به تدریج فصل بسیار جدیدی در زندگیم داره باز می شه . . .
فصلی که همه آینده من رو در هاله خودش قرار می ده . . .
میدونی خوبی این دوره ای که داریم پشت سر می گذاریم چیه ؟ اینه که آستانه تحمل مون این جهش ناگهانی پیدا می کنه . . . تازه می فهمیم ظرفیت مقاومت آدم می تونه چقدر زیاد باشه . . خداییش من بعضی وقتا از خودم می پرسم آیا آدم هستم یا تراکتور؟
یه خوبی دیگه هم داره . شاید یکی از نزدیک ترین دوران من و سروش باشه . گرچه ظاهرش اینه که عملا نمی تونیم برای هم وقت بگذاریم و با هم باشیم . ولی به خاطر یه هدف پررنگ اینقدر دلامون نزدیک شده و یکدل شدیم که از خودم می پرسم بعدها باز هم می تونه جیزی برای ما این نقش رو بازی کنه ؟
الهی قربونش بشم . . . الان بهم گفت : من یه کوچولو دراز بکشم ؟ منم گفتم آره عزیزم و ۳۰ ثانیه بعدش داشت خروپف می کرد
می نویسم که بدونم این روزها چه دوران له شدگی رو سپری می کردم . . . الحق که سخته . نمی دونم . . شاید ظرفیت های من پایین اومده . . منتظر روزی هستم که دوباره به روزگار اقتدارم برگردم . الان که گذشته ام رو مجسم می کنم حس می کنم می بینم انگار مثل کوه بودم . هیچ حادثه بدی نمی تونست منو به این سادگی منقلب کنه . الان خیلی چیزا از اون موقع ها بهتر شده . دنیام عوض شده. خیلی وقتها اون موقع ها رو که به خاطر میارم به نظرم miserable میرسه . اما من دیگه چرا اون قدرها محکم نیستم ؟؟؟؟؟